خودسوزی مادر سرطانی در تنهایی تلخ
زن ۵۰ ساله که ظاهرش شکستهتر از سنش نشان میداد، زمانی که قصد سوزاندن خود را مقابل ساختمان یک ارگان شهری داشت، با تلاش واحد مددکاری نجات پیدا کرد. او وقتی به دایره مشاوره آمد، با چشمانی گریان و فریاد که چرا نگذاشتند خودم را بکشم، روی صندلی نشست.
از وقتی سرطان جانم را گرفت و فرزندانم مرا رها کردند، من ماندم با درد بیدرمان؛ دردی که فقط خودم میکشیدم. نه دیگر توان کار داشتم و نه پولی برای هزینه. تصمیم گرفتم با خودسوزی به زندگی پردرد و رنجم پایان بدهم وقتی کسی کمکم نکرد.
زن ۵۰ ساله که ظاهرش شکستهتر از سنش نشان میداد، زمانی که قصد سوزاندن خود را مقابل ساختمان یک ارگان شهری داشت، با تلاش واحد مددکاری نجات پیدا کرد. او وقتی به دایره مشاوره آمد، با چشمانی گریان و فریاد که چرا نگذاشتند خودم را بکشم، روی صندلی نشست.
دستانش میلرزید و مدام با روسریاش، اشکهایش را که مجال صحبت به او نمیداد، پاک میکرد.
طلاق از شوهرم
مدت ۱۰ سال است از همسرم به دلیل بیمسئولیتی وی جدا شدم و برای تأمین معاش خودم و دو فرزندم مشغول نگهداری از سالمندان و کودکان بودم. فرزندانم که یکی دختر و یکی پسر هستند، بیشتر اوقات نزد من بودند و هرچه میخواستند برایشان میخریدم و همه تلاشم را میکردم که از من راضی باشند.از وقتی سرطان جانم را گرفت و فرزندانم مرا رها کردند، من ماندم با درد بیدرمان؛ دردی که فقط خودم میکشیدم. نه دیگر توان کار داشتم و نه پولی برای هزینه. تصمیم گرفتم با خودسوزی به زندگی پردرد و رنجم پایان بدهم وقتی کسی کمکم نکرد.
زن ۵۰ ساله که ظاهرش شکستهتر از سنش نشان میداد، زمانی که قصد سوزاندن خود را مقابل ساختمان یک ارگان شهری داشت، با تلاش واحد مددکاری نجات پیدا کرد. او وقتی به دایره مشاوره آمد، با چشمانی گریان و فریاد که چرا نگذاشتند خودم را بکشم، روی صندلی نشست.
دستانش میلرزید و مدام با روسریاش، اشکهایش را که مجال صحبت به او نمیداد، پاک میکرد.
طلاق از شوهرم
به نقل از ایران، مدت ۱۰ سال است از همسرم به دلیل بیمسئولیتی وی جدا شدم و برای تأمین معاش خودم و دو فرزندم مشغول نگهداری از سالمندان و کودکان بودم. فرزندانم که یکی دختر و یکی پسر هستند، بیشتر اوقات نزد من بودند و هرچه میخواستند برایشان میخریدم و همه تلاشم را میکردم که از من راضی باشند
ارسال نظر